پرهام پوررمضان، کارشناس روابط بین الملل و دیپلماسی اقتصادی، در گفتگو با خبرنگار نقد دولت پیرامون مسائل منطقه و به ویژه خروج نیروهای ایالات متحده از افغانستان، با اشاره به این که این بحث وسعت بسیار گستردهای دارد و در ابتدای راه باید به این موضوع پرداخت که چرا آمریکا وارد افغانستان و عراق شده است و حالا چرا میخواهد از این کشورها برود، گفت: زمانی که در سال 2003 آمریکا به عراق حمله کرد، به دنبال اهدافی واهی بود که یکی از آن انهدام سلاحهای کشتار جمعی کشور عراق بوده است و این مهمترین دستاویزی بوده است که آمریکاییها و رئیس جمهوری وقت آمریکا و شورای ائتلافی روی آن مانور میدادند و از سوی دیگر مسئلۀ جنگ علیه تروریست را در آن زمان مطرح کرد.
بعد فرهنگی اشغال عراق از بعد نظامی آن بسیار قویتر است
وی در ادامه، با تأکید بر این مفهوم که از جملۀ افرادی است که اشغال عراق توسط آمریکا را تنها نظامی نمیداند و معتقد است که بعد فرهنگی آن نسبت به بعد نظامی آن بیشتر است، افزود: موضوع تروریسم و بحث صدام ملعبهای بود که آمریکا بتواند بعد از حادثۀ یازده سپتامبر به این کشور حمله کند و از سوی دیگر، آمریکاییها عراق را تهدیدی برای کشورهای همسایه اش، از جمله عربستان و کویت میدانستند و با این بهانه که صدام در عراق به دنبال بازسازی امپراطوری اعراب در عراق است، توانستند رضایت نصبی کشورهای همسایۀ عراق را در این باب بگیرند.
آمریکا به دنبال احیای «طرح خاور میانۀ بزرگ» بود
این تحلیلگر مسائل سیاسی، در همین راستا با اشاره به این که آزادی مردم عراق و احیای دموکراسی و اعطای آن به مردم عراق از جملۀ دیگر مسائلی بوده است که در این اشغال مد نظر آمریکاییها بوده است، ادامه داد: آمریکاییها به بهانۀ این که روند دولت-ملت سازی در کشور عراق روند رو به رشدی نیست و مسئلهای تضعیف شده است وارد این کشور شدند که البته این مسئله، مسئلهای درست است اما نه به این شکل که بشود به آن به عنوان یک مستمسک در دست آمریکاییها برای حمله به عراق نگاه کرد و نکتۀ بعدی این است که آمریکا از اواسط دهۀ هفتاد و اوایل دهۀ هشتاد به دنبال احیای «طرح خاور میانۀ بزرگ» بود.
پوررمضان، «طرح خاور میانۀ بزرگ» را طرحی گسترده در حوزههای نظامی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی برشمرده و با اشاره به این موضوع که اشغال نظامی عراق و افغانستان در منطقه، قطعهای از پازل «طرح خاور میانۀ بزرگ» بوده است، اظهار داشت: البته در این موضوع میتوان چند محور را در نظر گرفت که از یکی از آنها میتوان به عنوان طرحی هم راستا با سیاستهای یک جانبۀ ایالات متحده آمریکا یاد کرد. به عنوان مثال وقتی در اوایل دهۀ 90 میلادی، شوروی دچار فروپاشی شد، جهان از مسئلۀ دو قطبیگرایی به مسئلۀ چند قطبیگرایی رسید و این چند قطبی گرایی با یک جانبهگرایی تقویتگرایانۀ آمریکا و تسلط نظام سرمایه داری بر جهان و مباحثی همچون جهانی شدن و اقتصاد جهانی همراه بوده است.
عراق دومین کشور دارای منابع نفتی در خاور میانه است
وی در ادامه، نفت و به دست گرفتن کنترل نفتی عراق را از جمله دلایل مهم دیگر حضور آمریکا در این کشور برشمرده و با تأکید بر این موضوع که عراق پس از افغانستان، دومین کشور دارای منابع و ذخایر غنی نفتی و استخراج کنندۀ نفت در خاور میانه است، تصریح کرد: 112 میلیارد بشکه برای یک کشور استخراج کنندۀ نفتی عددی بسیار بزرگ است و اگر کشوری بتواند بر عراق تسلط پیدا کند، بر یک منبع عظیم نفتی تسلط پیدا کرده است.
این کارشناس مسائل سیاسی، مبارزه با مبحث اسلامگرایی در عراق را از دیگر بهانههای حضور ایالات متحده در این کشور برشمرده و با تأکید بر این مفهوم که اگر بخواهیم ژئوپولوتیک جدیدی را در مبحث اسلامگرایی در خاور میانه مطرح کنیم، عراق در این ژئوپولوتیک قرار میگیرد، خاطر نشان کرد: این اتحاد محور مقاومت، که البته در آن زمان هنوز به روند فزایندۀ کنونی نرسیده بود، برای آمریکاییها خطرناک به شمار میرفت و تصور میکردند با اشغال نظامی عراق اسلامگرایی منطقه کاهش پیدا میکند، البته این ذهنیت اشتباه آمریکاییها بود، چرا که چالش اساسی آنها با منطقۀ خاورمیانه این است که این منطقه را نمیشناسند و شناخت آنها ازمنطقۀ خاورمیانه، شناختی کاملاً ژورنالیستی است و همین امر موجب میشد که آنها اشتباهاتی راهبردی را در این منطقه انجام بدهند.
ترور سرداران مقاومت از بزرگترین اشتباهات راهبردی آمریکا در منطقه بود
این کارشناس مسائل سیاسی، از ترور سرداران مقاومت از جمله شهید قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس به عنوان بزرگترین اشتباهات راهبردی آمریکا در منطقه یاد کرده و با اذعان به این امر که اینها از جمله دلایلی است که میتوان از آنها به عنوان دلایل ورود آمریکاییها به عراق یاد کرد، یادآور شد: همان طور که «جان فوران»، در کتاب «مقاومت شکننده» میگوید: «اگر شما میخواهید یک پدیده را بررسی کنید، ابتدا میبایست ساختار قبلی آن را بررسی کنید.» ما بسته به این نکته، ساختار این موضوع را که چرا آمریکا به عراق حمله کرد، بررسی کردیم و نکتهای که وجود دارد این است که این حمله، چه پیامدهایی را میتواند داشته باشد.
دولت های پساصدام در عراق متزلزل هستند
پوررمضان با اشاره به این که حضور نظامی آمریکا در منطقه پیامدهای بسیار زیادی در حوزههای مختلفی هم چون سیاست، امنیت، اقتصاد، بین الملل و اجتماع داشته است و میتوان هر یک از این پیامدها را به صورت جداگانه مورد بررسی قرار داد، گفت: نکتهای که شاید شایان ذکر باشد، پیامدهای سیاسی آن است و کشور عراق، با چالشی اساسی در داخل مواجه است و آن هم این است که با توجه به بررسیهای چند سال اخیر و از اوایل دوران پساصدام، ما میبینیم که دولتها در عراق متزلزل هستند و روند تشکیل دولت ملتها و همچنین ارتباط ملتها با دولتها دچار چالشهایی اساسی است.
وی سقوط حزب بعث عراق، برکناری صدام و تشکیل قانون اساسی و مجلس جدید مردمی در کشور عراق را یکی از پیامدهای مثبت مهم اشغال نظامی عراق توسط آمریکا برشمرده و با تأکید بر این مفهوم که ما باید ذهنیت ملت عراق نسبت به آمریکاییها را در این پیامدها بررسی کنیم، افزود: امروز ما شاهد این موضوع هستیم که در ذهن مردم عراق، دو ذهنیت متفاوت مثبت و منفی نسبت به آمریکاییها وجود دارد و ذهنیت مثبت نسبت به آمریکاییها در جامعۀ عراق درصد کمتری از تفکر مردم این کشور نسبت به اشغال آمریکا را به خود اختصاص میدهد و در واقع بعد از مباحث حشدالشعبی و تشکیل بسیج مردمی عراق، این ذهنیت آمریکاستیزی تقویت هم شده است و میتوان از این موضوعات به عنوان پیامدهای سیاسی حضور نظامی نیروهای آمریکایی در عراق یاد کرد.
کشورها در زمان تغییر حکومت ناامنی را تجربه خواهند کرد
این کارشناس مسائل بین الملل، در همین راستا، با اشاره به این که میتوان از سویی دیگر پیامدهای امنیتی حضور نظامی آمریکا در عراق را بررسی کرد، اضافه کرد: هر کشوری با هر ساخت سیاسی، در زمان تغییر حکومت ناامنی را تجربه خواهد کرد، اما این که میزان این تجربه چه اندازه و چگونه باشد، به رفتار حکومتها در کشورهای اشغال شده بستگی دارد و در عراق، پس از ورود آمریکا، ناامنی در اشلهای مختلف، اعم از تروریسم، تروریسمهای نوین، ظهور گروههایی مانند داعش و طالبان در دهۀ 90 ظهور کرد که میتوان از آنها به عنوان محصولات ناامنی در این کشور یاد کرد.
پوررمضان، حضور آمریکاییها در منطقه را یکی از مهمترین دلایل ایجاد ناامنی در خاور میانه برشمرده و با تأکید بر این مفهوم که این حضور پیامدهای اجتماعی و اقتصادی نیز داشته است، اظهار داشت: زمانی که یک کشور اشغال میشود، قطعاً ویرانیهایی دارد و همچنین این ویرانیها پیامدهای اقتصادی به دنبال خواهد داشت و عراق پس از 18 سال هنوز دچار ثبات نشده است و این عدم ثبات را میتوان در مسائل همچون اقتصاد، اجتماع، فرهنگ و امنیت جستجو کرد، اما نکتهای که در این مبحث بسیار مهم است، مسئلۀ پیامدهای بین المللی این اتفاق است.
آمریکای امروز در حال افول قدرت است
پوررمضان با تأکید بر این مفهوم که اگر ما امروز از آمریکا سخن میگوئیم باید این نکته را به یاد داشته باشیم که آمریکا دیگر آن آمریکای ابتدای دهۀ 90 میلادی نیست، اظهار داشت: آمریکای امروز آمریکایی است که در حال افول قدرت است و شاید این مسئله، فراز و فرود و روند افزاینده یا کاهندهای داشته باشد، این مسئله بسیار مهم است که حضور نظامی آمریکاییها در عراق و افغانستان برای آنان یک نقطۀ قوت نیست و بالعکس، میتوان از آن به عنوان یک نقطۀ ضعف یاد کرد که موجب ضعیف شدن جایگاه نظامی آمریکاییها در جهان و مسائلی همچون ناتوانی مدیریت در بحرانهای منطقه شد و این در حالی است که ما زمانی مانند دهههای 70 و 80 میلادی شاهد این قضیه نبوده ایم و امروز بالعکس، میبینیم که آمریکاییها توانایی حل بحران ندارند.
امروز آمریکا در منطقۀ خاور میانه با کاهش مقبولیت روبرو شده است
وی با اذعان به این امر که امروز آمریکا در منطقۀ خاور میانه با کاهش مقبولیت از سوی کشورهای مختلف روبرو شده است، تصریح کرد: از تلفات اقتصادی و انسانی بسیار زیاد برای آمریکاییها در اشغال عراق و افغانستان میتوان به عنوان یکی دیگر از دلایل افول آمریکا در منطقۀ خاور میانه یاد کرد.
پوررمضان، وجود تفاوت نگاه میان کشورهای اسلامی منطقه و آمریکا نسبت به حوزۀ شهادت را از جملۀ مسائل مهم روز برشمرده با تأکید بر این مفهوم که در روزگار جنگ ایران و عراق، هر فردی که در جبهههای مقاومت به درجۀ رفیع شهادت نائل میشد، افتخاری برای این کشور بود، خاطر نشان کرد: در آن زمان خانواده به این فرد افتخار میکرد و این تفکر، امروز نیز وجود دارد اما در ایالات متحده این گونه نیست، یعنی اگر یک اتفاق نظامی رخ بدهد و تعداد زیادی از افراد کشته شوند، دستاندرکاران باید بیایند و پاسخگو باشند و آن هم به این دلیل است که بحث جهاد و مکتب شهادت در آمریکا وجود ندارد.
این کارشناس مسائل سیاسی بین الملل، رخدادهایی را که در حوزۀ سیاست داخلی آمریکا به وقوع پیوست، از جملۀ مسائل مهم دیگری دانسته که میتوان آن در حوزۀ موضوع اشغال عراق و افغانستان بررسی کرد و با اشاره به این موضوع که پس از اشغال عراق، ما اختلافات بسیار عدیدهای فیمابین جمهوریخواهان و دموکراتها شاهد هستیم، یادآور شد: این سیاستهای جنگطلبانۀ ایالات متحدۀ آمریکا، تأثیرات بسیار زیادی را بر روی کار آمدن دولتها دارد و این بدان معناست که امروز مثلاً اگر ترامپ، سیاستهای جنگطلبانهتری نسبت به بایدن دارد، به همین دلیل، بایدن مقبولیت بیشتری در جامعۀ آمریکا پیدا میکند و این بدان معناست که انتخابهایی بین بد و بدتر صورت میگیرد.
آمریکاییها ذاتاً انسانهایی کاسب هستند
وی در بخشی دیگر از این گفتگو، آمریکاییها را ذاتاً انسانهایی کاسب برشمرده و با تأکید بر این مفهوم که تا چرخۀ اقتصادی برای آنها کارگر نباشد، وارد مقولهای نمیشوند، گفت: نکتۀ دیگری که وجود دارد این است که آمریکاییها هرگز از منطقۀ خاور میانه خارج نمیشوند و اگر امروز در حال انتقال نیروهای نظامی خود از غرب آسیا به شرق آسیا هستند، به دلیل اختلافاتی است که همان گونه در طالبان، عراق، سوریه و یمن وجود دارد، در سمت و سویی دیگر نیز بین چین و ژاپن وجود دارد همچنان که سالیان سال است که این دو کشور بر سر مرزهای دریایی با هم میجنگند و نباید فراموش کرد که این حرکت جدید، در راستای چینیش جدید نیروهای نظامی آمریکاییها در منطقه است.
پوررمضان، با تأکید بر این مفهومه که شاید آمریکاییها حضور نظامی خود را در منطقۀ آسیا و به ویژه غرب آسیا کاهش بدهند، اما حضور آموزشی خود در این منطقه را هرگز کاهش نمیدهند، افزود: شما ببینید که امروز آمریکا، چه تفاهمهایی در حوزۀ نظامی با عراق، قطر و کشورهای دیگر دارد و اینها به این دلیل است که در این تفاهمها صرفۀ اقتصادی برای ایالات متحدۀ آمریکا وجود دارد و به همین دلیل است که آمریکاییها نمیتوانند به صورت کامل از این تفاهمنامهها خارج شوند و همین امر موجب میشود که تلاش کنند تا حضور خود را از بعد نظامی به ابعاد دیپلماتیک و یا آموزشی تغییر دهند.
این تحلیلگر مسائل سیاسی، داعش را یک گروه تروریستی برآمده از یک فهم ناصحیح از اسلام سیاسی برشمرده و با تأکید بر این مفهوم که این مسئلۀ درک ناصحیح از اسلام سیاسی، مسئلهای است که هر بار با توجه به مسائل موجود در خاور میانه، قابلیت و توانایی رشد دارد، ادامه داد: حالا در یک برههای از زمان ممکن است این در قالب گروهی مانند طالبان رشد کند و شرق جمهوری اسلامی ایران را درگیر کند و در زمانی دیگر ممکن است در قالب داعش، غرب ایران را درگیر کند و نکتۀ مهمی که وجود دارد این است که ما شاهد این هستیم که هستههای داعش در منطقۀ اوراسیا و قفقاز در حال شکلگیری هستند در منطقهای مانند چچن فعالیت بیشتری میکنند.
امروز داعش توان نیروی نظامی و لجستیکی خود را از دست داده است
وی در همین راستا، با تأکید بر این مفهوم که امروز داعش، توان نیروی نظامی و لجستیکی خود را از دست داده است و اگر دیروز این عدد 100 بوده است، امروز بسیار کمتر است، اضافه کرد: چیزی که امروز به داعش قدرت میدهد، بحث نظامی نیست، بلکه بحث ایدئولوژی داعش است که میتواند آنها را به طور مجدد و مکرر بهروزرسانی کند. این هم بسته به این است که مدارس دینی که در کشورهای اطراف جمهوری اسلامی هستند، هستههای مرکزی این ایدئولوژی را میزبانی کنند و به طور مرتب این مسئله را تقویت میکنند.
پوررمضان، با اشاره به این که امروز شاهد این هستیم که ترکیه با وجود طالبان در افغانستان، موضوعی را مطرح کرده است که اگر در منطقه جنگی میخواهد ترتیب داده شود، باید نظر ترکیه در آن تأمین شود، ادامه داد: این امر نشان گر این است که امروز بازیگران جدیدی در منطقه از نظر امنیت و سیاست در حال پیدایش و ظهور هستند که یکی از مهمترین این بازیگران سیاسی، کشور ترکیه است که میخواهد خود را از حالت عایق، به یک بازیگر نفوذگر و تلاشگر مبدل سازد، اما در این میان باید دید که آیا ظرفیت این اتفاق هم وجود دارد یا خیر.
این کارشناس مسائل سیاسی، با طرح این پرسش که آیا امروز اگر ترکیه در موضوع طالبان پالسهای مثبتی را ارسال میکند، گروههای اقلیتی که از منظر قومیتی هم سو با ترکیه هستند این توانایی را دارند که برای ترکیه اعتبار ایجاد کنند، یا نه، اظهار داشت: این مسئله؛ مسئلهای بسیار مهم است و به نظر من ترکیه در حال ایجاد یک خطای راهبردی نسبت به کشور خویش در منطقه است و اگر به مسائل اقتصادی که از اواسط دهۀ 90 میلادی شروع کرد، بپردازد، بهتر است.
دیدگاه ها