انسیه ربیعی | سالهاست که رسانه ملی زیر تیغ انتقادها قرار دارد و واکنش ها و عملکردهای بعضا ضعیف و خنثی نسبت به مسائل و موضوعات مختلف موجبات قهر مردمی با رسانه ملی را فراهم کرده است. دوران 5 ساله ریاست علی عسگری بر این سازمان نقدها را به اوج رسانید و بارها سبب شد گروهها و تشکل های مختلف خواستار کناره گیری او از این سمت شوند. بارزترین این موضوعات حذف برنامه پرطرفدار نود و عادل فردوسی پور از شبکه 3 سیما بود که با انتقادات فراوان از سوی مخاطبان تلویزیون مواجهه شد. حال در دولت سیزدهم علی عسگری پس از 5 سال فراز و نشیب جای خود را به پیمان جبلی داده است. برای بررسی آسیب شناسی عملکرد رسانه ملی در زمان ریاست عسگری با علیرضا پور جعفری روزنامه نگار و کارشناس حوزه رسانه که سابقه همکاری با این سازمان را در کارنامه دارد به گفتگو نشستیم. او عملکرد صداوسیما را در سه حوزۀ معاونت سیاسی یا معاونت خبر، معاونت سیما و نیز معاونت صدا بررسی کرد. همچنین وی یکی از نقاط ضعف در دوران ریاست قبل را از دست دادن چابکی در حوزه خبر و در نهایت زیرسوال رفتن مرجعیت خبری سازمان دانست و معتقد است در دورۀ جدید مدیریت سازمان صداوسیما، باید شاهد دو اتفاق جدید باشیم تا اعتماد از دست رفته مردم بازگردد. در گام نخست رسانه ملی میبایست روایت اول از مسائل را دست بگیرد و این بدان معناست که مدیریت سازمان باید به روایت اول گوئی معطوف شود و در گام بعد دست به تولیدات فاخر بزند.
مشروح گفتگو با این کارشناس حوزه رسانه را در ادامه می خوانید:
*با حضور پیمان جبلی برای ریاست سازمان صدا و سیما، آسیب شناسی دوران حضور علی عسگری اهمیت پیدا می کند. به نظر شما عملکرد علی عسگری تا چه اندازه قابل قبول یا قابل دفاع است؟
مدت ها بود که تغییر در بدنۀ مدیریتی سازمان صداوسیما احساس میشد و دلیل این تغییر نیز، عملکرد آقایان بود. به نظر رفتار رهبری در این بین بسیار قابل تفسیر و تببین است. پیش از این در 2 دوره پنج ساله برای روسای صدا و سیما حکم ریاست صادر می شد اما اکتفا به پنج سال حضور برای دکتر عسکری جای تامل دارد. وقتی بیانات و مطالبات رهبری را کنار عملکرد رئیس سابق صدا و سیما میگذاریم، احساس میشود که حضرت آقا رضایتی نداشتهاند.
همواره نگاه رهبر معظم انقلاب به سپهر رسانهای جدید و social media (شبکههای اجتماعی) و ضرورت فعالیت در این فضا، نشان میدهد رهبری به شدت میدان جنگ را فهم کرده اند و این تغییرات نیز حاکی از همین نگاه است.
*با این انتصاب می توان منتظر تغییرات چشمگیر در عملکرد رسانه ملی بود؟
متأسفانه سازمان صداوسیما، سازمان هفتاد و دو ملت است بنابراین در بسیاری از اوقات، نمی توان عملکرد سازمان را به یک مدیر، مدیرکل، یا یک رئیس نسبت داد لذا باید معذوریتهای فرد را در آن سمت دید و با در نظر گرفتن آن معذوریتها قضاوت کرد. قطعا با تغییر ریاست سازمان نمی توان منتظر تحولات چشمگیر بود. متأسفانه ضوابط حاکمیتی بر رسانۀ ملی کشور حاکم است و فرقی هم نمیکند چه کسی مدیر این مجموعه باشد.
*اگر بخواهید عملکرد رسانه ملی در دوران ریاست قبل را بررسی کنید، به کدام موارد خواهید پرداخت؟
میتوان عملکرد صداوسیما و شخص رئیس سابق را در سه حوزۀ معاونت سیاسی یا معاونت خبر، معاونت سیما که مربوط به فیلم و سریال و برنامه سازی است و نیز معاونت صدا بررسی کرد. در زمان مدیریت آقای عسکری در بخش معاونت سیما شادابی کاهش یافت و در حوزه برنامه سازی به ساخت برنامه ای همچون «عصرجدید» اکتفا شد البته برنامه های ترکیبی دیگری مانند «خندوانه» و «دورهمی» نیز در کارنامه معاونت سیما وجود دارد که برای این 5 سال می توان به آن ها اشاره کرد. همچنین معتقدم رفتار اخیر مدیران در این اواخر و آنتن دادن به افرادی مثل رضا رشیدپور نیز اشتباه بود و باید گفت که در حوزۀ برنامهسازی چابک عمل نکردهایم.
در حوزۀ تولیدات برنامهای در آنتن رادیو نیز رشدی به چشم نخورد و این یعنی رادیو به همان شکلی که بود جلو میرفت. اما فارغ از این که چه کسی رئیس صداوسیماست ضوابط حاکم بر سازمان در حوزه خبر خود را بیشتر نشان داد و این یعنی محافظه کاری؛ که موجب شد در چهارچوببندیهای خبری به گونهای عمل کنند که جای نگاه رسانهای خود را به این ضوابط بدهند.
فرض کنید اگر من به عنوان سردبیر خبر در تحریریه خبر سیما، شبکۀ خبر یا هر واحد خبری دیگری نشسته ام، زمانی که میخواهم خبری را به مخاطب بدهم، قبل از این که چهارچوبهای رسانهای و حرفهای خبری مرسوم را رعایت کنم، نگاه میکنم که آقای X یا مجموعه Y از این رفتار خوششان میآید یا خیر؛ یا اینکه اگر میخواهم خبری را از یک وزارتخانه یا یک وزیر منتشر کنم یا او را مورد انتقاد قرار دهم در دوازه بانی خبر دچار خود سانسوری میشوم و آن چابکی از بین میرود.
*به از بین رفتن چابکی در حوزه خبر سازمان اشاره کردید. این اتفاق تا چه اندازه به مخاطب و اعتماد او آسیب رساند؟
یکی از نقاط ضعف در این 5 سال ااین بود که چابکی را در حوزه معاونت خبر از دست دادیم، به واسطۀ از دست دادن این چابکی در خبر، مرجعیت خبری سازمان نیز زیر سؤال رفت. به عنوان مثال می توان گفت که از سال 1398 و فراگیری ویروس کرونا تا به امروز، هنوز بخش خبری سلامت در اخبار نداریم در صورتی که بارها آقای عسگری به لزوم وجود چنین بخشی اشاره کرده و گفته بود که قصد دارد چنین بخشی را در خبر صداوسیما ایجاد کند اما این اتفاق هرگز رخ نداد.
در صورتی که با پایان نامههای زیادی در دانشگاه صداوسیما به این موضوع پرداخته شد و پژوهشهای عمیقی را درباره بخشهای خبری انجام داده اند. امروز باید از آقای عسکری پرسید چرا هیچ گاه از این پژوهش ها استفاده نشد؟ چرا این اندازه کند عمل کرده اید و یک بخش خبری را به حوزۀ سلامت و هدایت افکار عمومی اختصاص ندادید؟ سیاستگذاری خبری اشتباه سازمان موجب از دست رفتن فرصت، تشتت افکار عمومی و بیحسی افکار عمومی شد تا جاییکه افکار عمومی نسبت به کرونا به هم ریخت و بی تفاوت شد.
نکتۀ دیگر عدم ورود به موقع به سوژهها به خصوص مسائل امنیتی است. همواره برای مردم سؤال بود که چرا در رسانه ملی صبح تا شب میگویند اگر ما هیچ چیز نداریم، لااقل امنیتمان خوب است و در این کشور امنیت وجود دارد اما وقتی شخصیتی چون دکتر فخری زاده ترور می شود، شبکۀ خبر بعد از گذشت چهار ساعت از واقعه صرفا خبرآن را زیرنویس میکند. این ورود بد موقع به مسائل و رویدادها مردم را بیشتر نسبت به رسانه بیاعتماد میکند.
*در دوران ریاست آقای عسکری در بخش ریاست و معاونت ها جوان گرایی صورت گرفت. این موضوع را چطور ارزیابی می کنید؟
طبیعتا آن چابکی که باید در حوزۀ برنامه سازی در زمان ریاست آقای عسکری در سازمان صداوسیما اتفاق میافتاد، به وقوع نپیوست اما نکته مثبت اینجاست که یک سری از افراد جوان در این مجموعه سِمت گرفتند (ممکن است این رفتارها با فشارهای بیرونی بوده باشد) و در نهایت منجر شد افرادی مانند علی فروغی، که بنده انتقاد بسیاری به ایشان داشتم و همچنان دارم، مدیر یک شبکه شوند. این امر را می توان یک تابوشکنی و اتفاق خوب دانست با درنظر گرفتن این مساله که انتخاب مدیری چون فروغی، یک رفتار سیاسی را رقم زد و آن درگیری با عادل فردوسیپور بود.
باید خاطر نشان کنم که اتفاق مثبت یا شاید منفی که در این دوره افتاد، حضور مجریانی بود که بی پروا روی آنتن تلویزیون حرف میزدند. هرچند که میتوان بخشی از این مسائل را در چارچوب دیده شدن گذاشت اما ذات این مطالبهگری در صداوسیما مثبت است. یعنی باید اجازه داد شخصی مثل دلاوری روی آنتن خیلی صریح انتقاد کند و حرف خودش را بزند و شروع این اتفاق در دورۀ آقای عسکری راه افتاد. به نظر من این جسارت لحن و شفافگوئی اتفاق مثبتی بود که امیدوارم در دورۀ دکتر جبلی هم ادامه داشته باشد، اما در ضوابط خاص خودش، نه این که هر مجری با این تصور که فضا باز شده است هرچه خواست بگوید.
*پیشنهاد شما برای دوران جدید مدیریت در سازمان صدا و سیما چیست؟
پیشنهاد میکنم در دورۀ جدید مدیریت سازمان صداوسیما شاهد دو اتفاق جدید باشیم. صداوسیما اگر میخواهد مرجعیت خبری پیدا کند و اعتماد از دست رفته در میان مردم را مجدداً به خویش بازگرداند، میبایست روایت اول از مسائل را دست بگیرد و این بدان معناست که مدیریت سازمان باید به روایت اول گوئی معطوف شود و این مسئله بسیار مهم است. مردم باید خبری مثل خبر شهادت دکتر فخریزاده را از رسانه ملی بشنوند نه از BBC یا ایران اینترنشال.
نکتۀ دوم این است که اتفاقی که میتواند صداوسیما را دوباره به صدر مرجعیت رسانهای کشور بازگرداند، این است که به تولیدات فاخر توجه کند. سریالهایی مانند «مختارنامه» و «یوسف پیامبر (ع)» یا سریالهایی مانند «حضرت موسی (ع)» و «سلمان فارسی» نیز که در حال حاضر در حال تولید هستند، جزئی از تولیدات فاخر به شمار می روند و امیدواریم که در دورۀ جدید این اتفاقات رخ دهد.
امروز میانگین سنی افرادی که شبکۀ فاکس نیوز در امریکا را دنبال میکنند، 68 سال، میانگین سنی کسانی که در امریکا سبکۀ CNN و شبکۀ جریان اصلی را دنبال میکنند، 61 سال و میانکین سنی کسانی که شبکههای ABC و CBC و MSNBC را نگاه میکنند، 63 سال است و این موضوع نشان میدهد که مرجعیت اصلی تلویزیون در حوزۀ خبر در حال از دست رفتن است.
حال اینکه در ایالات متحدۀ امریکا سبک و سیاق به گونهای است که در آن رسانههای آزاد بیشتر وجود دارند و رسانههای خصوصی به صورت جدی تر کار میکنند و اگر این مرجعیتها از بین برود شاید اتفاق مهمی برای این کشورها به شمار نرود اما در کشور ما نباید این اتفاق برای صداوسیمای رخ دهد. امروز اگر پژوهشی در این حوزه صورت بگیرد، برای ما این میانگین سنی، بالای 70 سال خواهد بود و آن هم فقط برای شبکۀ خبر.
دیدگاه ها